Monday, April 24, 2006

براي فيض مهدوي،حجت زماني، وهمه منتظران



براي فيض مهدوي،حجت زماني، وهمه منتظران.

دريا هنرمند

هماره وهنوز آسمان اوين وگوهردشت

نورباران است.

هنوز دره اوين

از غنچه هاي نورس لاله وشقايش

عطرآگين است

وهنوز،

خاک تشنه آزادي

خون ميخواهد

براي آزادي

براي به گل نشستن جوانه ها،غنچه ها

هنوز هر شب -که نه- همه روز،همه ماه وسال

اسمان ايران را که ميبيني

تلالو ستاره ها چشم را ميزند

هنوز ،در اين دشت، آسمان

به زمين غبطه مي‌خورد

اگر چه ،نور ياد ستاره ها،هميشه با آسمان است

زمين چيز ديگري است

گنجهايي درخود نهفته دارد

به وسعت آزادي

به بلنداي معرفت وعشق

و، به بهاي گسستن بندهاي يک ملت

وقتي هنوز، عشق درمسلخ است

وهميشه وهنوز،

دره اوين، خاک گوهردشت

از داغي خون انسانها آتش ميگيرد

وقتي هنوز عشق تکرار مي‌شود،

وملتي دربند واسير تکرار مي‌شود

چرا حرفها تکراري نباشد

وقتي

بوئيدن عطر آزادي

ملتي مويه ميکند

بايد. اگرچه تلخ. از تکرارها گفت

راستي،مگر جان آنها ،پروانه هاي آزادي

شيرين نبود؟

انان كه سوختند، وهنوز،ايستاده اند


0 Comments:

Post a Comment

<< Home