Wednesday, April 26, 2006

فرشته خانم


فرشته خانم



بکتاش آبتین

جوراب‌هاي دخترم را بخيه مي‌زنم
زنم !
گاهي عروسكم
گاهي چند روز
پيراهن چركم كه چسبيده‌ام بر تنم !
عصباني‌ام شبيه رگ‌هاي گردن مادرم
ومي‌لرزم شبيه هق هق شانه‌هاي دخترم !
مي‌رقصم با خودم
در آينه مي‌رقصم با اولين عشقم كه نيست
وخاطره‌ها گريه مي‌كنند در دامنم !

هزار دستانم
با يك دست كيف دخترم هستم غذاي سوخته‌ام
با يك دست جارو برقي‌ام
و اگر برق نباشد
تاريك است كه پاهاي بسياري درمن روشن مي‌شود !
جاروگرم ! هزار پايم ! خدا مي‌داند چه جانوري هستم !
اما نگو كه كثيفم كه نيستم
كه اگر پيراهن خوني به تن دارم
كسي را جز خودم نكشته ام
ونگو كه كثيفم كه نيستم اما ...
لخت مي‌گويم كه درمن
هميشه آشغال‌هايي
با اتومبيل هاي تميز دور زده اند !

بوق‌ام اتومبيل‌ام سرهاي برگشته بر من
منم !
صندلي‌ام ! براي هر پيشنهادي پايه‌ام !
خيالت تخت از راه كه برسم تختم !
درد نمي‌فهمم بقول تو بد بختم !
بر صورتم سيلي، تنها صداست كه مي‌ماند
جاي زخم بر پيراهنم !

و دکمه هایم همه پاره ست
صبورم شبيه دختر اعراب زنده بگورم !
و قافيه ها مثل من همگي هرزه‌اند !
صداي آه خودش را در من كش مي‌دهد
وچه مي‌دانم كه تو از من چه مي‌داني
كه كفش‌هاي پاشنه بلندم
بر پله ها چرا جيغ مي‌كشد ؟ چرا ؟ ....

گاهي لحظات امامزاده‌اي در من است !
وقتي گريه مي‌كنم چادر نمازم ! مادرم هستم
به تو تهمت مي‌زنم پدرم هستم !
وچند مشت توي دهانم ...
كليد مي‌شود دندان‌هاي مادرم بر قفل دنيا
كه بر لولاي تنم جز د ربد ري نمي‌چرخيد خاك بر سرم !

سنگ قبرم !
هميشه در شيون زندگي دارم
و هر روز
انگشت هاي مردي فاتح
فاتحه مي خواند برتنم !
هر كه اشاره مي كند منم !
هزار اسم دارم هر نامي كه مي‌شنوم بر مي‌گردم !
مهتابم ستاره ام سحرم
تا صبح نمي خوابم شبم !
وهزار اسم ديگر باز منم !
فقط گاهي در شناسنامه و در روياي مادرم
فرشته ام !
نيستم ؟ !


بکتاش آبتین
وب لاگ کیش و مات

0 Comments:

Post a Comment

<< Home